دلت کی تنگم میشود ؟
کی میشود از من سراغی بگیری ؟
کی میشود وقتی با تمام دلتنگیم التماست میکنم ،
و تو مهربان میشوی این مهربانی ابدی باشد ؟
کی مرا میفهمی ؟
دلت کی تنگم میشود ؟
کی میشود از من سراغی بگیری ؟
کی میشود وقتی با تمام دلتنگیم التماست میکنم ،
و تو مهربان میشوی این مهربانی ابدی باشد ؟
کی مرا میفهمی ؟
یک روز آموزگار از دانشآموزانى که در کلاس بودند پرسید آیا مىتوانید راهى غیرتکرارى براى ابراز عشق، بیان کنید؟
برخى از دانشآموزان گفتند بعضیها عشقشان را با بخشیدن معنا مىکنند.
برخى «دادن گل و هدیه» و «حرفهاى دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شمارى دیگر هم گفتند که «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختى» را راه بیان عشق مىدانند.
در آن بین، پسرى برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را براى ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهى تعریف کرد:
یک روز زن و شوهر جوانى که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول براى تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتى به بالاى تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
کـــاش یکیــــ پیـــدا می شــــد
که وقتــــی می دیــــد گلــــوتـــــ ، ابـــــر داره و
چشـمـاتـــــ ، بــــارون
جـــای اینکـــه بپــرســـه : چـــته ؟ چـــی شــده ؟ چـــرا ؟
بغــــلتـــــ کنــــه و بگـــــه : گـریـــه کــــن ... !
دنیا بازیهایت را سرم در آوردی...
گرفتنیها را گرفتی...
دادنیها را " ندادی "...
حسرتها را کاشتی...
زخمها را زدی ...
دیگر بس است...
چیزی نمانده ...
بگذار آسوده بخوابم ...
محتاج یک خواب بی بیدارم..
در حسرت دیدار تو ام گفتم تا بدانی
از من تا تو صد سال راه است و جدایی
حال شب است و غم و تنهایی
افسوس که نیست برایمان هیچ راه وصالی
خدایا
به فکرمان.............منطق
به قلبمان...............آرامش
به روحمان ..............پاکی
به وجودمان............ آزادی
به دست هایمان .......قدرت
به چشم هایمان.........زلالی
به زندگی مان ............عشق
به دوستی مان........... تعهد
و به تعهدمان..............صداقت
عطا کن!(آمین)
در عجبم از کار خدا
.
.
تو را آفریده و
انتظار یکتا پرستی دارد
.
.
از من...!
ای دل دیوانه ، بشنو این مرام زندگی است / او که گریان کرد چشمی را نصیبش خنده نیست در ماه مهر بادهای پاییزی بی مهری را با برگ درختان آغاز میکنند . . . تروریــــــست ترین شخص روی زمین ، آن شخصی است که برای خودشیرینی و برای اثبات اینکه "من هم وجود دارم" دوستش ار در جمعی ضایع کند...... :( دلم تنگ است دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است صدایم خیس و بارانی است نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانیست... هیچ وقت برای تنهایی خودم نگریستم دلتنگ کسی شدم که مرا تنها گذاشته است!!!!!!!!!! دلتنگی حس عجیبی است که گاهی تو را به یادم می اورد گاهی یعنی همیشه . . . گاهی یعنی همین حالا . . . دلم تنگ است..... اما هنوز تو در آن جا می شوی... چقدر ابعاد بودنت عجیب است.... رفتنت نمکی بود بر همه ی زخمم هایم من از همه ی دنیا یکی تورا داشتم یکی خدا را از سر کوفت هایی که شنیدم بگویم؟ میگویند کجاست انکه بر سینه میزدی سنگش میگویند الان با دیگریست برگــــــرد و همه ی دنیا را غافلــگیــــر کن ، من حتـــــی با خـــدا هم شـــرط بستـــم
حوس کردم بازم امشب زیر بارون تو خیابون به یادت اشک بریزم طبق معمول همیشه..آخه وقتی بارون میاد رو صورت یک عاشق مثل من حتی فرق اشک و بارون دیگه معلوم نمیشه
تعداد صفحات : 2